کلبه ی شعر

شعر را باید خواند، شعری که زندگیست

کلبه ی شعر

شعر را باید خواند، شعری که زندگیست

با تو بودن



من برای با تو بودن دل به دریا می زنم

سر ز سودای تو بر دامان صحرا می زنم


من که در دریای عشقت چون صدف افتاده ام

بر لب دریا پیاپی پیک صهبا می زنم


از سر کوی تو هر شب تا به صبح عاشقی

طعنه بر خورشید و ماه و مرغ مینا می زنم


تا رسد روزی به آغوشت گل احساس من

همچو بلبل ناله و فریاد و غوغا می زنم


گر که لطف تو کند یاری مرا در این زمان

بر سر هر موی تو دست تمنا می زنم


گرچه از درد تو چون فرهاد اندر عشق زار

لاف شیرین یکدم از سر تا به پاها می زنم


آرشام ارجمند
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد